سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علودانی «علاء الدین» - غزنی- ناهور
 
پیوندهای روزانه
لینک های مفید

حمایت محمود از دانشمندان:

     محمود نه تنها فرهنگ دوست و علم پرور بود؛ بلکه از اهل علم، فرهنگ و ادب، با شایسته گی حمایت می کرد.

        او (محمود) به اقتفای نصر بن احمد سامانی، در طول سلطنت خویش به زبان و ادبیات و تاریخ و فرهنگ ایران باستان علاقه نشان داد .

      دربارش، مجمع علما و ادبا و شعرا و صنعتگران و هنر مندان بود و هر جا حکیم و عالم و ادبی فرزانه سراغ داشت، اورا به غزنه می خواند وجلب می کرد ویا با وسایلی شکار می نمود، به عنوان نمونه: (ابو علی حسین بن عبدالله بن سینا) واستادالرئس (ابوریحان محمد بن احمد البیرونی) که هردو ازنوابغ جهان بودند در دربار خوارزم شاه می زستند ، سلطان محمود از خوارزمشاه خواست که آن دورا به غزنه روانه کند . ابو علی دعوت را نپذیرفت و از خوارزم مخفیانه بیرون شد و از طریق طوس خودرا به گرگان نزد قابوس وشمگیر که پادشاه ادیب و دانش دوست بود، رسانید و او مقدم بو علی را بسی گرامی داشت، ظاهرا بوعلی تمایل به تشیع داشته و سلطان محمود  را پادشاه متعصب می دانسته و از این رو از قبول دعوت محمود سر پیچیده است؛ اما ابو ریحان دعوت را پذیرفت و از خوارزم به غزنه عزیمت نمود و با اینکه محمود؛ چنانکه باید، قدر اورا نمی شناخت با این وصف ابوریحان تا محمود حیات داشت در دربارش می زیست و به تحقیق و تألیف می پرداخت،

     دکتر جلالی نایینی، در کتاب هند در یک نگاهش آورده است:(سلطان محمود باهمة نقایص وآزمندی و جاه طلبی، واجد پارة سجایای اخلاقی و مردانگی نیز بوده است. توجه وافر او به فرهنگ وتاریخ و ادبیات و زبان فارسی موجب شد که پاره‌ی از نویسند گان او را با شاهزادگان ایتالیایی در عصر رونسانس(renaissance) مقایسه کنند و سلطان محمود را در این فضیلت بر شاهزادگان ایتالیایی که به دانش و ادب دوستی موصوف و معروف بوده اند برتری ورجحان بخشند).[1] 

        در سده پنجم هجری (اواخر سده دهم میلادی) کشور ایران میان خاندانهای مختلف سلطنتی تقسیم شده بود و امرا و سلاطین سر پرست تر ویج علم و ادب بودند، مخصوصا از سخنگویان و شاعران تشویق فراوان به عمل می آمد و دربار محمود بر دیگر دربارها اعتبار و برتری و تفوق داشت، در دربار محمود شاعرانی همچون عنصری و فروخی و عسجدی مقیم بودند که از حیث فصاحت و بلاغت و جزالت در سخنوری و قصیده سرایی به مثل، شناخته می شدند، ابوالقاسم منصوربن حسن فردوسی بعد از آنکه شاهنامه را پرداخت دراین فکر بود که این سند ملی وحماسی بزرگ وبی مثل را به نام کدامیک ازسلاطین معاصرخود کند تامحفوظ بماند وسرانجام آن را به نام محمود کرد واورا به نیکو ترین وجهی بدین گونه ستود  :

چوکودک لب از شیرمادر بشست       به گهواره محمود  گوید نخست

واین افتخار نصیب سلطان محمود شد .

در واقع محمود شاهنامه را به هند برد و از حوادث روزگار مصون ماند و در عالم سمر شد.[2]

       کلیفور ادموند باسرت، به این مطلب اشاره دارد:

 «صداقت در حمایت از ادب و هنر، برخی از تحقیقات نظری را موجب شده است جای سخن نیست که در بار محمود و مسعود در غزنه از مراکز درخشان فرهنگی بوده، به گفته دولتشاه سمرقندی( همواره چهارصد شاعر ملازم سلطان محمود، بودند ومقدم شعرای دربار، امیر الشعرا (عنصری) بود، که خود در اشعار خویش سفرهای جنگی خداوند خود را به افتخار نقل می کند) البرونی دانشمند بلند پایه معاصر او ایام آخر حیاتش را در غزنه به پا یان برد و( قانون مسعودی) رساله‌ای عظیم در نجوم خود را به مسعود و کتاب( الجماهر لمعرفت الجواهر) که کتابی در کان شناسی است به مودود ابن مسعود اتحاف کرد از آنجایی که محمود، بیرونی را به غزنه، دروازه‌ای هند آورده بود، بنا بر این، می توان گفت، این محمود بود که امکان نوشتن کتاب التحقیق ماللهند را فراهم ساخت.»[3]

 

 


[1] هند در یک نگاه، دکتر سید محمد جلالی نایینی ص 15

[2]  هند در یک نیگاه، دکتر سید محمد رضا جلالی نایینی ص 18

[3] تاریخ غزنویان کلیفور ادموند باسرت، ترجمه حسن انوشه فصل چهار ص 31



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 90/6/20 ] [ 7:28 عصر ] [ محمدهاشم حسینی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
همیشه نظرات شما را با اشتیاق می خوانم
بازدید امروز :14
بازدید دیروز :6
کل بازدید :182255
اوقات شرعی
><