علودانی «علاء الدین» - غزنی- ناهور | ||
بیا تا از گلستان گل بچینیم
*مال از بهر آسایش عمرست نه عمر از بهر گِرد کردن مال. عاقلی را پرسیدند: نیکبخت کیست و بدبخت چیست؟ گفت: نیکبخت آنکه خورد و کِشت و بدبخت آنکه مُرد و هشت. مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد // که عمر در سرِ تحصیلِ مال کرد و نخَورد *** دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آنکه اندوخت و نخورد، و دیگر آنکه آموخت و نکرد. علم چندان که بیشتر خوانی // چون عمل در تو نیست نادانی نه محقق بود نه دانشمند // چارپایی بر او کتابی چند آن تهی مغز را چه علم و خبر // که بر او هیزم است یا دفتر *** سخن در میان دو دشمن چنان گوی که اگر دوست گردند شرمزده نباشی. میان دو کس جنگ چون آتش است // سخن چین بدبخت هیزم کش است کنند این و آن خوش دگر باره دل // وی اندر میان، کوربخت و خجل *** سرمار به دست دشمن بکوب که از إحدی الحسنیین خالی نباشد؛ اگر این غالب آمد مار کشتی و اگر آن، از دشمن رستی. *** ده آدمی بر سفرهای بخورند و دوسگ بر مُرداری بهم بسرنبرند. حریص با جهانی، گرسنه است و قانع با نانی، سیر. حکما گفتهاند: توانگری به قناعت بِه از توانگری به بضاعت. رودة تنگ به یک نانِ تهی پُر گردد // نعمت روی زمین پُر نکند دیدة تنگ.
برچسبها: [ دوشنبه 93/9/10 ] [ 6:50 عصر ] [ محمدهاشم حسینی ]
|